نتایج جستجوی عبارت «مختار محسنی مشکان شرهانی عملیات والفجر ۱ ۱۳۴۶/۱/۲۰ ۱۳۶۱/۶/۲۴ ۱۳۶۲/۱/۲۲ ۱۳۶۱/۱۱/۲۵» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال ۶۶ -زندگینامه شهید حسین استقبالی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد حسين استقبالي »
در مدرسه عشق درس خواندی و بال در بال کبوتران به پرواز ابدی دست زدی، پرواز به بی‌نهایت؛ آنجا که پشت دیوارش پر از سبزه و نور و زندگی است. حسین سال ۱۳۴۳ در شهرستان نی‌ریز، میان خانواده‌ای متدین و مذهبی متولد شد. از همان اوایل کودکی علاقه‌ای وافر به دین و مذهب داشت و محبوب تمام افراد محل بود. دوران دبستان را در مدرسه فرهنگ اسلامی نی‌ریز گذراند. سپس وارد مدرسه راهنمایی شهید مفتح (آپادانا) شد و پس‌ازآن...
شهدا سال 64 -خاطراتی از شهید غلامرضا جمشیدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد غلامرضا جمشيدي »
خاطره‌ای از پدر شهید: در عملیات خیبر، غلامرضا 15 ساله بود و ایشان را به جبهه اعزام نمی‌کردند. وی کارت عضویت اینجانب (کارت طرح لبیک) را برمی‌دارد و عکس خودش را روی آن می‌چسباند. اما مسئولین متوجه می شوند و از اعزام او جلوگیری می‌کنند. خاطره‌ای از مادر شهید: آخرین باری که به مرخصی آمده بود صورتش را بوسیدم، با توجه به احساسات مادری، گریه کردم و گفتم: غلامرضا، تو را به خدا و امام زمان(عج) می‌سپارم. او هم...
زندگینامه جانباز سید مصطفی مظلومی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
 از کوچه‌های ده زیر تا راهروهای وزارت نفت سید مصطفی مظلومی در فروردین‌ماه سال ۱۳۳۲ خورشیدی در روستای ده‌زیر زاده شد. پس از اتمام دوران ابتدایی جهت ادامه تحصیل در دوره‌ی دبیرستان به شیراز مهاجرت نمود و به علت هوش و استعداد سرشار خویش، در دبیرستان شاپور شیراز که در آن زمان یکی از  بهترین و معروف‌ترین دبیرستان‌های کشور بود پذیرفته شد. پس از کسب مدرک دیپلم ریاضی در سال ۱۳۵۲ بلافاصله در رشته‌ی کارشناسی مدیریت صنعتی دانشگاه گیلان (لاهیجان)...
تقلب در قرعه کشی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در عملیات کربلای 4 دو نفر از برادران پیک گردان کمیل بودند. قرار شد یکی از این دو به همراه شهید مرتضی جاویدی به آن سوی اروند (ضلع غربی) بروند و مسیر را شناسایی کنند. تا زمانیکه گردان از روی اروند حرکت کرد و به آن سو رسید بچه‌ها را راهنمایی کنند. موقع انتخاب یکی از این دو نفر، بحث بیش آمد و هر دو اصرار داشتند که باید من بروم. چون به نتیجه نرسیدیم قرار شد قرعه...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید اکبر میرزازاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید اکبر میرزازاده »
بسیج لشکر مخلص خداست که دفتر تشکیل آن را همه مجاهدان، از اولین تا آخرین آنها امضا نموده‌اند. بسیجی شهید اکبر میرزازاده در تاریخ 1341/3/1 در شهرستان نی‌ریز به دنیا آمد. دوره ابتدایی را در مدرسه فرهنگ اسلامی نی‌ریز آغاز و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید مفتح (آپادانا) و دوره متوسطه را در دبیرستان شعله طی کرد. وی دارای صوتی زیبا بود و در نتیجه پرورش یافتن در خانواده‌ای مؤمن و پایبند به قرآن، علاقه زیادی به خواندن...
سخنان شهید سرافراز در صبحگاه تاریخ 20/11/1364
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
صبحگاه روز 20/11/1364 آخرین صبحگاه مشترک دلاور مردان گردان کمیل با حضور سردار شهید علی اصغر سرافراز بود‌. عزیزانی که در آن صبحگاه حضور داشتند‌‌، از سخنان دلنشین و‌ الهی او مرتبا" می‌گویند. هنوز در گوش آنان آوای ملکوتی او می‌پیچد که از بی وفایی دنیا و دل نبستن به آن می‌گفت. از رشادتهای امام حسین‌(ع) و خاندان پاک و یارانش یاد می‌کرد‌. او که خود همه تعلقات دنیوی را کنار گذاشته بود و عاشقانه به سوی معبود...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید محمد علی (رضا)منوری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید محمد علی (رضا)منوری »
نگاهش دنیایی از صفا و مهربانی را با خود داشت و لبهایش نوای عشق می‌سرود.محمد‌علی (رضا) سال 1346 در خانواده‌ای متدین و مذهبی در نی‌ریز متولد شد. دوره ابتدایی را در دبستان بختگان و راهنمایی را در مدرسه بزرگی و متوسطه را در دبیرستان امام خمینی نی‌ریز با موفقیت سپری کرد. با ندای آزادیخواهی و حق طلبی امام و مقتدای خود هم‌آواز شد. چون هزاران نوجوان عاشق، به سیل خروشان مردمی پیوست تا بنیاد ظلم و ستم پهلوی...
شهدا سال 60 -زندگینامه شهید غلامرضا اکبری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ » شهيد غلامرضا اکبري »
حدیث دلدادگی و قصه عاشقی مردانی که در میدان نبرد سر را به خدا سپرده و از خاک گلگون ایران سجاده‌ای به پهنای دشتهای کربلای دفاع مقدس برای خود پهن کرده باید گفت و نوشت. از معلم شهید غلامرضا اکبری که در سال 1339 درخانواده‌ای متدین و دوستدار اهل بیت(ع) در نی‌ریز پا به عرصه وجود گذاشت. از او که دارای هوشی سرشار و کنجکاو بود. تحصیلات ابتدائی را در مدرسه فرهمندی و دوره راهنمائی را در مدرسه...
وای چشمم وای چشمم
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در جریان عملیات کربلای 10 که گردان کمیل بمباران شد. یکی از برادران که نسبتا" هم آدم سنگین وزنی بود، بر اثر بمباران شدیدا" مجروح شده و از ناحیه پای راست آسیب دید. داد می‌زد که وای پام وای پام! در کنار دستش یک برادری که جثه ضعیف‌تری داشت فریاد می‌زد: وای چشمم! وای چشمم! در حالیکه مشکلی نداشت و مجروح نشده بود. از او سئوال کرده بودند، چرا فریاد‌ می‌زدی وای چشمم؟ گفته بود برای اینکه فلانی...
اتاق سریع برق کشی می شود
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
زمانیکه گردان کمیل در پادگان جلدیان که تازه تأسیس شده بود مستقر شد. تعدادی از برادران که با هم زیاد شوخی می‌کردند به دنبال یک اتاقی بودند که در آن مستقر شوند تا مزاحم سایر برادران نباشند. بالاخره اتاقی پیدا کردند اما فاقد روشنایی و برق بود. یکی از آنها به قسمت تأسیسات تیپ المهدی(عج) مراجعه می‌کند و می‌گوید: قرار است این اتاق، اتاق فرماندهی باشد و جلسات عملیات بعدی در اینجا طرح شود. لازم است سریعا" برق...